سفارش تبلیغ
صبا ویژن






گمآنه

| من جاده ی در دست ِ احداثم |

چند وقتی ست جسته و گریخته از کسانی که حرفشان برایم ارزشمند است در مورد موضوعی می پرسم که برایم جالب شده است. پدیده ای که این روز ها دارد اوج می گیرد و از چند وقت پیش ذره ذره شروع شده است. پدیده ی " آهنگسازی کردن دعاها و اذان ". از اذان مهدی یراحی که منتشر شد و مدتی اذان گوی بادصبایم بود و واکنش عزیزی را دیدم برایم سوال شد و پِی اش را گرفتم تا حالا که واقعا اتفاقی، نوشتن این مطلب با انتشار قطعه ی کبیر بنیامین تقریبا مصادف شده است.

عزیزی که توجهم را به مطلب جلب کرد درباره ی اذان یراحی می گفت این اذان در دستگاه موسیقی خوانده شده است؛ نه دستگاه قرآنی. و من تازه به تفاوت داشتن این دو پی بردم. پیش از این فکر می کردم دستگاه آوا های قرآنی همان دستگاه موسیقی است اما ظاهرا چنین نیست و این برایم خیلی جالب بود که احتمالا وجه تمایز اذان یراحی با دیگران، همین است. مدتی گذشت و دعای معراج امین رستمی را برای برادرم گذاشتم تا نظرش را بگوید. گفت دست ش درد نکند که زیبا تولیدش کرده است اما باید دید این موسیقی است یا دعا. اگر دعاست باید حال دعا به انسان منتقل کند و با دستگاه موسیقی حالت معنوی خدایی به انسان دست نمی دهد. این هم دومین بار بود. سومین بار خودم اذان بنیامین را شنیدم و نشستم فکر کردم و دیدم که واقعا این اذان هیچ حال معنوی شگفتی به انسان نمی دهد. نهایتا در بهترین حالت آرامش و قرار جالبی منتقل می کند. بعد از آن، دعای مجیر نامجو را شنیدم و این بار مطمئن شدم که خواننده هرچقدر هم با حس و حال، دعا و اذان را بخواند و تلاش کند حرمتش حفظ شود و هرچقدر تلاش کند حالت دعایی، حفظ شود؛ نمی شود. انگار موسیقی توانایی این را ندارد که که ما را از حال عادی مان جدا کند و حال معنوی ِ صرف، به مان منتقل کند. مثلا من وقتی از این دست قطعه ها می شنوم، بیشتر به زیبایی سبک خوانده شدن و حتا به عظمت دعا و اذان پی می برم. اما واقعا با شنیدن شان یادم نمی افتد که این خودش یک دعایی ست که دارم با آن با خدا حرف می زنم. یا اصلا یادم نمی افتد که من با مثلا این جای این دعا، وقتی هنوز تبدیل به موسیقی نشده بود، می توانستم قرن ها گریه کنم به حال خودم و حالا که موسیقی شده است با شوق و ذوق گوشش می دهم و نهایتا از اعماق جان، بلند بلند می خوانم ش. شاید فقط برای من این گونه است. نمی دانم ...

اما می دانم باید بعضی جا ها کوتاه بیاییم. بگذاریم هر چیزی با هر چیزی قاطی نشود. مثلا وقتی دعایی، دعاست؛ بگذاریم دعا بماند؛ نه یک قطعه ی موسیقیایی ِ هرچند زیبا. مثلا وقتی دل مان می گیرد برویم سراغ دعا. نه سراغ یک قطعه ی موسیقیایی ِ هرچند زیبا. اصلا کاری به درست و غلط شرعی این قطعه ها ندارم. خودمان فکر کنیم. چه بر سر ایمانی می آید که دعایش هم در بند و بساط موسیقی باشد؟ حداقل دعا و اذان را برای خودمان، به حد تام #معنوی نگه داریم ...

 

پ.ن1: اگر انتقاد می کنیم که چرا مداح ها از سبک موسیقی ها برای مداحی استفاده می کنند، یکی از دلایل ش همین است. همین که موسیقی موسیقی است و نسبتی با معنویت ِ مداحی ندارد. حالا که دارد برعکسش اتفاق می افتد هم باید بگوییم. معنویت معنویت است و نسبت خاصی با دستگاه موسیقی ندارد.

پ.ن2: با تاخیر از کانال به این جا منتقل شد.


نوشته شده در جمعه 96/4/9ساعت 2:40 عصر توسط ریحانه کاف| نظر



      قالب ساز آنلاین